نوای دل
نوای دل

نوای دل

رسوایی

هر شب از واژه به واژه قلمم شعر تنید

تادر اعماق خیالم به تو و عشق رسید


واندر اوهام به بومی ز گل یاس سپید

شعر با کلک خیالم گل روی تو کشید


عشق تو خسته شد از حبس شدن در دل تنگ

پرده های دل تنگم به سر انگشت درید


چون ز اعماق دل من به لبم آمده بود

تشت رسوایی من هم ز لب بام پرید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد