این روزها در آستانه ی آرزوهایم چون کسی که سالها دریا آرزو می کرد وچون بر لب دریا رسید بر صخره ای نشست و تنها شکست امواج را نگریست چون برای به دریا زدن نه قایق داشت و نه بازوانی که قدرت غوطه خوردن درآب داشته باشند...........................................................................
برایم دعاکنید از خدا قایق که نه توانی برای بازوانم خواسته ام ............................................